برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : A
سلام خدا جون خوبی قربونت برم اخ که چقد دلم برات تنگ شده خیلی خیلی کجایی خدا جون دیگه دوستم نداری دیگه سراغم نمیای دیگه حالی ازم نمیگیری اخه چرا شاید من اونقد بد شدم که دیگه کاری به کارم نداری اره میدونم من گناه کارم بنده خوبی برات نبودم حق داری خدا جون من تسلیمم هرکاری دوست داری با من بکن به جون خودت نه ناراحت میشم نه ناشکری میکنم فقط تنهام نزار خدا جون من فقط تورو دارم مگه جز تو همیشه کی رو صدا میزنم مگه ورد زبونم اسم تو نیست اره خدا جون من فقط تورو دارم هرکاری باهام میکنی بکن فقط تنهام نزار این روزها بندهایت با من نامهربون شدن دلم از همه پره از این روزگار از ادمهاش از همه چیش خدایا خسته شدم از این زندگی ولی با این حال هم باز مگه بجز تو کسی رو صدا میزنم همه دارو ندارم خودتی خودتم اینو خوب میدونی پس نجاتم بده خداجون بدجوری داغونم خدایا شکرت راضیم به رضایت توکل به خودت خدا جونم دوست دارم نظرات شما عزیزان: چشم آبی
ساعت14:25---11 خرداد 1392
الان که اینو مینویسم چشام پر اشکه حال منم عین تو
اگه به خدا رسیدی منو یادت نره که داغونم انگار نه انگار فردا امتحان دارم چیکنم دست خودم نیست اشکام خیال بند اومدن ندارن منم دعا کن شاید خدا منو ببینه
|